محل تبلیغات شما

همسفر. 

اگر به دیدارم می آیی با خودت فانوس بیاور .

Image result for ‫تصاویر زیبای هم سفر‬‎

تا به حال با کسی همسفر شدین که صبحانه بخوره بپرسد ناهار چه بخوریم؟ ناهار بخورد بپرسد شام چه بخوریم؟ شام هم بخورد نگران صبحانه فردا باشد؟! 

مثنوی یک قصه ای داره که حکایت یک گاوه که از صبح تا شب، تویه یک جزیره ی سبز خوش آب و علف مشغول چراست. خوب میچرد، خوب میخورد، چاق و فربه می شود. بعد شب تا صبح از نگرانی اینکه فردا چه بخورد، هر چه به تن اش گوشت شده بوده، آب می شود. 

حکایت آن گاو، حکایت دل نگرانی های بی خود ما آدماست. حکایت همون ترس هایی که هیچ وقت اتفاقی نمیفته و فقط لحظه هامون رو هدر میده. یک روز چشم باز می کنی، به خودت میایی میبینی عمری در ترس گذشته و تو لذتی از روزهایت نبردی، 

معتاد شدیم، عادت کردیم، هر روز یک دل مشغولی پیدا کنیم. یک روز غصه گذشته رهایمان نمی کند، یک روز دلپواسی فردا. 

خوبه گاهی دلمونو به دریا بزنیم، توکل کنیم، امید وار باشیم موج بعدی که میاد ما رو به جاهای خوب خوب میرسونه، باور کنین همون فکرشم هم خوبه، شما رو به جاهای خوب خوب می رسونه، 

شب است و تاریک، ای دوست اگر به دیدارم می آیی با خودت فانوس بیاور . 

من اگر نیکم، اگر بد تو برو خود را باش ......

اگر به دیدارم می آیی با خودت فانوس بیاور .....

یک ,روز ,خودت ,رو ,حکایت ,بیاور ,خودت فانوس ,فانوس بیاور ,یک روز ,با خودت ,آیی با ,خودت فانوس بیاور

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها